031-33687673 |

مانيفست

واژۀ سروج تشکیل شده از حروف ابتدایی" سلامت روح و جسم " میباشد. سروج یک راه و روش فرآیند مدار در درمان اعتیاد می باشد که از سال 1386 فعاليت خود را آغاز نموده...

ادامه مطلب...

بنیان گذار روش درمان تنظیم دارو بر اساس علائم بالینی

آقاي مهرداد مفتون از سال 1384 در زمينه درمان اعتياد و برگزاري جلسات درمان گروهي اعتياد در اصفهان مشغول به فعاليت و تلاش مي‌باشند...

ادامه مطلب...

قوانین و حرمت جلسات سروج

1. سروج جلساتی است تحقیقاتی که با راهنمایی نیروهای مافوق و با توکل به قدرت مطلق، تشکیل می گردد.
2. شرط شرکت در جلسات، پذیرفتن اصول و قوانین آن و تمایل به رهایی از دام اعتیاد می باشد.

ادامه مطلب...

پروتكل درمان

پروتكل درمان شامل زمان، ‌دارو، آموزش و كاربردي كردن مي‌باشد...

ادامه مطلب...

فرم ارسال نظر

لطفا نام و نام خانوادگی خود را وارد کنید!

تلفن همراه به درستی وارد نشده!

آدرس ایمیل وارد شده معتبر نمی باشد!

Invalid Input

لطفا متن پیام خود را وارد کنید!

کد امنیتی
کد امنیتی جدید؟ کدامنیتی به درستی وارد نشده!

پذیرش رهجو بودن اساس کار درمان است. وقتی رهجو شدیم وظایفی به عهده ما گذاشته می شود. یک سری وظایف در قبال لژیون یک سری در قبال تفکر درمان و یک سری وظایف در قبال محل و مکانی که به آن وارد می شوم داریم.

موضوع کارگاه آموزشی مسافران: وظایف راهنما و رهجو

استاد: جناب آقای مفتون

تاریخ: شنبه 1400/4/19

مسافر با معتاد فرق می کند. معتاد کسی است که مواد مصرف می کند ولی مسافر کسی است که خواهان رهایی از اعتیاد است. معتاد احتیاج به راهنما ندارد ولی مسافر احتیاج به راهنما دارد. راهنما کیست؟ راهنما شخصی است که راه را نشان می دهد. پس برای مسافر بودن باید اول رهجو بود. رهجو کسی است که دنبال راه است. پس کسی که مواد مصرف می کند و اینجا می آید ما نمی توانیم برای او کاری بکنیم. زیرا اصل پذیرفته شده کمک یک فرد رها شده به افراد خواهان رهایی است. خواهان یعنی کسی که جوینده است. حال کسانی که جوینده راه نیستند، فقط می آیند و می روند و هدفشان از این کار یا برای دور زدن و فریب دادن خانواده شان است و یا فریب خودشان، از دید ما همچنان یک معتاد هستند. اصل کار ما کمک یک فرد رها شده به افراد خواهان رهایی از دام اعتیاد است. اگر اینجا می آییم باید بپذیریم رهجو باشیم. اگر رهجو نیستیم نرویم. دردسر ایجاد نکنیم، صندلی اشغال نکنیم، مزاحم دیگران نشویم، ویروس نشویم، ایمان سوزی نکنیم. وقتی یک تازه وارد می بیند یک نفر شش سال است می آید، باعث ایمان سوزی می شود. چرا؟ چون نمی خواهد بپذیرد رهجو باشد و مسافر باشد می خواهد همان معتاد بماند فقط آمده تا اینجا یک فرجی هم بشود.

ما در اینجا سرلژیون تازه واردین، سرلژیون آماده سازی و سرلژیون نهایی داریم. دلیل اینکه در اینجا به جای راهنما سرلژیون گفته می شود، این است که راهنما باید در حد پیامبر باشد. پیامبران، راهنمایان انسانها هستند و چون امکان دارد سرلژیون هم خطا و اشتباه داشته باشد به او راهنما گفته نمی شود. پس وقتی تفکر درمان تا این حد به این مسائل توجه دارد فردی هم که وارد این تشکیلات می شود باید با محاسبه بیاید و بداند کجا آمده است. خود را آلت دست مواد و هر کسی قرار ندهد. وقتی پذیرفتیم دنبال راه باشیم و راه را پیدا کنیم در جایگاه رهجویی قرار می گیریم و آنجاست که طبق مثلث جایگاه، دارای حق و حرمت هستیم و یک سری وظایف به عهده داریم. اما آیا به همان اندازه که برای خود حق قائل هستیم برای تشکیلات هم حق قائل هستیم؟ یا آمده ایم خراب کنیم. خراب کردن خیلی راحت است. بیاییم جلسه و بعد برویم کار خودمان را بکنیم و گریز بزنیم. با این کار ایمان چند نفر را می سوزانیم؟ پس من اگر پذیرفتم رهجو باشم و پذیرفتم مسافر باشم یک سری وظایف دارم. آن وظایف چیست؟

وظایف رهجو این است که سرلژیون را پزشک نداند چون قرار نیست سرلژیون کسی را درمان کند. کسی که دنبال یک شخص خاص است که راهنمایش باشد نشاندهنده این است که رهجو نیست. زیرا اصلاً نمی داند کجا آمده است. باید بفهمد سرلژیون پزشک نیست که بخواهد کسی را درمان کند. کار سرلژیون درمان کردن کسی نیست. سرلژیون فقط تجربیات خود را از راهی که رفته نشان می دهد. رهجوست که باید آن راه را برود. پس درمانگر خود شخص است. وقتی به حرف سرلژیون که می گوید یکدفعه آب نخورید و جرعه جرعه آب بخورید گوش کردیم، آثار مثبتش را دربدنمان می بینیم. ولی اگر گوش نکردیم و یکدفعه آب خوردیم آثار منفی اش در بدن حادث می شود. کسی که بگوید اگر سرلژیون من فلان شخص باشد من درمان می شوم و اگر برود من داغون می شوم، نشان می دهد رهجو نیست و این را نپذیرفته و نمی داند کجا آمده است و برای همین همیشه در حاشیه است تا ببیند چه کسی چه کاری می کند و در هر کاری دخالت کند. این موارد در لژیون تازه واردین به افراد یاد داده می شود تا بدانند کجا آمده اند و چرا آمده اند؟ تا شخص به درون خودش برود و ببیند اصلاً می تواند بپذیرد رهجو باشد و یا فقط آمده اینجا وقت بگذرد و تجربه ای به دست بیاورد و ببیند چه خبر است.

پذیرش رهجو بودن اساس کار درمان است. وقتی رهجو شدیم وظایفی به عهده ما گذاشته می شود. یک سری وظایف در قبال لژیون یک سری در قبال تفکر درمان و یک سری وظایف در قبال محل و مکانی که به آن وارد می شوم داریم. اینجا گفته می شود به احترام همسایگان و رعایت شئون مرکز درمان، ماشین های خود را در محلی که مشخص شده پارک کنید و با این کار به تفکر و محلی که در آن هستید احترام بگذارید. حال یک نفر هر جایی که بخواهد ماشینش را پارک کند و می گوید اینجا همه زمین خداست؛ این کار نشاندهنده رهجو نبودن است. پس وظایفی هم ندارد. اینجاست که شخص ویروس می شود و عذرش خواسته می شود.

پس اگر رهجو بودن را پذیرفتیم، حقی داریم. یکی از آن حق ها این است که باید حق جلسه را ادا کنیم. حق جلسه نظم و انضباط است. حق جلسه این است که رهجو نظم داشته باشد، مرتب باشد، پوشش مناسب داشته باشد. حرف گوش کن باشد. وقتی نظم داشت، خود شخص بهره اش را می برد. تابحال چند محل تغییر داده ایم اگر حرکت درست نبود ما هم متوقف می شدیم. تفکر درمان مثل قطاری در حال حرکت است. این من هستم که باید سوار قطار شوم. سوار این قطار شدن یک سری آداب و رسوم و حرمتها و قوانین دارد. اگر این ها را رعایت کردیم تازه می شویم رهجو.

وظایفی که رهجو در لژیون دارد این است که تماشاچی نباشد، بازیگر باشد. تلاش کند، بخواند، بنویسد و هر کاری گفته می شود انجام دهد. زیرا سرلژیونها می خواهند آرام آرام ما را از تاریکی بیرون بیاورند. شاید خود فرد فکر کند در تاریکی نیست ولی هست و این را زمانی که به درمان می رسد می فهمد که کجا بوده و در چه جایگاهی قرار داشته است.

سرلژیون هم یک سری وظایف دارد؛ در انجیوهای دیگر هر کسی ترک می کند می تواند راهنما شود ولی اینجا فرد درمان شده بعد از رهایی باید آموزش ببیند، امتحان بشود، مورد نظارت قرار بگیرد و بالا و پایین شود تا بتواند سرلژیون شود. زیرا به صرف اینکه کسی ترک کرد نمی تواند راهنمای فرد دیگری باشد و ما آثار مخربش را در انجیوهای دیگر دیده ایم زیرا شخص تعادل ندارد. یک راهنما باید به تعادل نسبی رسیده باشد. پزشک نیست، مشاور نیست، به جز راهی که نشان می دهد در هیچ کار دیگری دخالت نمی کند. وظیفه اش این نیست که در بحث اقتصادی و مشکلات زندگی و زناشویی وارد شود. اگر سرلژیون به تعادل رسیده باشد و مطلوب خدمت باشد فقط راه را نشان می دهد. هر کسی به رهایی می رسد دوست دارد خدمت کند و طالب خدمت است ولی آیا به تعادل رسیده است؟!!

اگر می خواهید بدانید رهجو هستید یا نه، ببینید هدفتان چیست. اگر رهجو آگاهانه و با ارزیابی انتخاب کرده باشد اولین هدفی که برایش مهم می شود درمان است. می آید برای درمان شدنش. وقتی این هدف را داشت دیگر کاری ندارد چه کسی چه گفت چرا این طور شد و چرا آن طور شد. دیگر دنبال دور زدن خانواده و از همه مهمتر دور زدن خودش نیست.

اگر به آگاهی برسیم و هدفمند باشیم و بدانیم کجا آمده ایم و برای چه آمده ایم آنگاه همه می شود صداقت نه در اینجا بلکه در همه امورات زندگی باید بدانیم چه می خواهیم. تفکر درمان چیزی از من نمی خواهد، فقط بستری را فراهم کرده و راه را نشان می دهد و این من هستم که باید این راه را بروم علائم هم هست و با توجه به آنها تند یا کند می روم. باید به این اعتقاد برسیم. خیلی از کسانی که اینجا می آیند اعتقاد ندارند برای همین بیراهه می روند. برای همین افراد در تازه واردین نگه داشته می شوند تا در انها ایمان و اعتقاد به وجود بیاید و الگوها و رها شده ها را ببینند. کسی که رها شده را دیده و لمس کرده و سالها می شناسد و شاید هم پاتوقی اش بوده ولی هنوز دارد بازی می کند یعنی ایمان ندارد، اصلاً اعتقاد ندارد. صرفاً به خاطر اینکه هم پاتوقی اش اینجا آمده و درمان شده او هم می آید که درست شود در صورتی که باید ببیند هم پاتوقی اش چه کار کرد که درست شد. پس یکی از وظایف رهجو این است که ایمان و اعتقاد به درمان داشته باشد نه به یک شخص خاص و نه به آقای مفتون. اگر اعتقاد به درمان داشته باشد هیچ گاه ایمان سوزی نمی کند.

اینکه گفته می شود در سفر درمانی مسافرت نروید به خاطر اختلاف سطح شهرهای مختلف از دریاست. میزان مصرف دارو برای سر حال بودن در هر شهری متفاوت است و روی علائم بالینی اثر می گذارد. به این دلیل گفته می شود در طول سفر مسافرت نروید تا تنظیم دارو به هم نخورد. رهجو زمانی می تواند این را بپذیرد که به درمان اعتقاد داشته باشد. اگر نداشته باشد اصلاً بدن اجازه نمی دهد این را قبول کند. هزاران توجیه برای انجام و استتار آن دارد. پس مهمترین وظیفه یک رهجو ایمان و اعتقاد اولیه به مسیری است که برای درمان شدن می رود.

راهنما راه را نشان می دهد و رهجو هم باید راه را برود تا ببیند کجای کارش ایراد و اشکال دارد. تلاش کند آن را پیدا کند. این رهجوست که باید صراط مستقیم را پیدا کند. این هم باز برمی گردد به همان ایمان و اعتقاد که هرچقدر درصد ایمان و اعتقاد بالاتر باشد، طی مسیر آسانتر و هرچقدر ایمان کمتر باشد، مسیر به چندگانگی و دهگانگی و... می رسد. از این و آن می پرسد و فکر می کند جایی دیگر برود خوب می شود، در صورتی که خود شخص ضرر می کند زیرا نه از اینجا نتیجه می گیرد نه از آنجا . برای همین گفته می شود در طول سفر فقط متون جلسه را مطالعه کنید و هرچه گفته شده مطابق آن انجام دهید. این متون از صحبتهای آقای مهندس است و ما با اجازه ایشان در حال استفاده هستیم ولی اگر یک کتاب روانشناسی از بیرون خواندیم و خواستیم با آن کتاب در درون خودمان گمشده مان را پیدا کنیم پس دلیلی ندارد اینجا بیاییم. چنین کسی نیاز به الگو ندارد و برود همان را بخواند. زیرا اگر بیاید هم وظایفش را انجام نمی دهد و هم کم کم به دید دیگران می آید و آرام آرام ویروس می شود.

سرلژیونها و خدمتگزاران نه با کسی دوست هستند و نه با کسی دشمن. شاید یک نفر قضاوت کند که فلان سرلژیون با من دشمن است و یا با من بد است یا به من نگاه چپ می کند و ... اینها حق طبیعی هر کسی است که بگوید ولی اینها یعنی رهجو نبودن. زیرا توقع دارد. یکی از وظایف رهجو این است که توقع نداشته باشد. باید بداند جایی آمده که یک سری سینه سوخته اعتیاد که سینه هایشان را ساخته اند در حد توانشان تجربیاتشان را در اختیار او می گذارند دیگر چه ادعایی می تواند داشته باشد؟ مدعی چه چیزی باید باشد؟ چقدر پول داده که این گونه طلبکار است؟

هرگونه ارتباطی بیرون از اینجا و تلفن دان و تلفن گرفتن جزء حرمتهای اینجاست. زیرا در جلسات همدیگر را می بینیم و همدیگر را راهنمایی می کنیم چرا می گوییم نباشد؟ چون در فاصله بین جلسات خودمان راجع به تخریب های خودمان با استفاده از متون جلسات بخوانیم و بنویسیم تا مسیر هموارتر شود. درمان مسیرش سنگلاخی است و آموزش مثل بلدوزری مسیر را صاف می کند.

کسانی می توانند حرف سرلژیون را گوش کنند و انجام دهند که ایمان به درمان داشته باشند. اعتقاد به درمان داشته باشند. هدف داشته باشند. زیرا وقتی کسی حرف گوش می کند نشاط درمانی در او به وجود می آید. وقتی کسی تنظیم دارو می شود از او که می پرسیم می گوید بهتر شدم. بهتر شدن یعنی نشاطی به او وارد می شود. هرجا دیدیم نشاط نداریم بدانیم در مسیر درمان نیستیم.

اینجا درمان بافتنی نیست که بخواهیم با کلام از کسی تشکر کنیم. آرزوی تمام خدمتگزاران اینجا این است که یک نفر از در بیاید و درمان شود. آن یک نفر هر کسی باشد فرق نمی کند. بهترین تشکر برای سرلژیون این است که چیزی که به رهجو گفته می شود گوش کند. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. وقتی سخنرانی حرف می زند اگر همه گوش کنند و متوجه باشند به وجد می آید و بیشتر تلاش می کند. سرلژیون هم همین طور است برای همین به رهجویان خدمت داده می شود تا افراد خدمتگزار بار بیایند. اگر گفته می شود هر هفته یک لژیون کف سالن را تی بکشد برای این است که خدمتگزاری را یاد بگیرند و مطلوب خدمت شوند. اما خیلی ها دیر می آیند تا نوشتار نخوانند و مهماندار نشوند، پس یکی از وظایف سرلژیون این است که خدمتگزار تربیت کند. آن خدمتگزار روزی به سرلژیون و راهنما و استاد تبدیل می شود. هنر یک سرلژیون این است.

در کنگره 60 که روش ما هم با آنها یکی است، هر چهارسال یک بار راهنمایان عوض می شوند. زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست. پس عوض می شوند برای موقعیت بهتر و آموزش بیشتر. اگر سرلژیون توقع داشته باشد حتماً در جایگاهش باقی باشد و وقتی کنار می رود همه ترک کنند و بروند وظیفه اش را انجام نداده است.

سرلژیون وظیفه اش این است که امانتدار باشد. اگر صحبتی با افراد لژیون دارد امانتداری کند. یکی از وظایف سرلژیون این است که مدیون باشد. مدیون راهی که رفته و نجات پیدا کرده است. وظیفه سرلژیون این است که عاشق رهایی رهجویش باشد نه نیازمند آنکه بیاید اینجا گل بگیرد که دیده شود. عاشق رهایی که باشد از همه چیز خودش می گذرد. پس وقتی سرلژیون این خصوصیات را دارد لژیونش پویا و زنده است. مسیر درست را می رود. عاشق نوشتن و جزوه نوشتن و اعلام رهایی است. زیرا پایه های تفکر سروج را استحکام می بخشد.

اگر ما به این وظایف پی بردیم، نشاندهنده این است که ایمان ما قوی است. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. در هر شرایطی باید آموزش بگیریم. فرقی نمی کند زیرا روز به روز دیدگاه ها و تفکرات مختلف می آید و چیزهای تازه می شنویم و یاد می گیریم. سرلژیون وظیفه دارد یک ربع زودتر از شروع جلسه، در جلسه باشد. قبل از رهجویانش بیاید تا بداند کدام آمده اند و کدام نیامده اند. کدام درمانی هستند و کدام درمانی نیستند. این ها وظایف سرلژیون است.

سرلژیون مالک رهجو نیست. لژیون من و رهجوی من اشتباه است مالکیت می آورد. گفته می شود رهجو 1- در قبال لژیون2- در قبال تفکر سروج و محل سروج 3- در قبال خانواده و کارش وظیفه دارد. اگر اینجا یاد گرفت چگونه وظیفه اش را انجام دهد به طور اتوماتیک در قبال خانواده و برای کارش هم ارزش قائل می شود. دیگر شخص بی تفاوت و دور زن و ... نیست.

رهجو باید نکات همه نکاتی که در لژیون گفته می شود را رعایت کند. برای همین گفته می شود بنویسد. دوبار بنویسد، سه بار بنویسد. زیرا در هر بار نوشتن یک نکته ای به دست می آورد. بار اول تحمیلی بود. بار دوم یک تکانی می خورد تا ببیند موضوع چیست زیرا انسانها موجودات پیچیده ای هستند و نمی توان برای همه یک نسخه پیچید و همه را یک جور دید. درد یکی است. همه سرماخورده یک زمستانند ولی رفتارهای درمانی و درک آنها متفاوت است.

20سال پیش ما با افتخار می گفتیم بیایید اعتیاد را بشناسید آن طور که هست نه آن گونه که می گویند؛ شعار امسال سازمان ملل در سال 2021 میلادی این است که مواد مخدر را به خانواده ها بشناسانید. اگر دقت کنید ما این حقیقت را 20 سال پیش بیان کرده بودیم. مصرف کننده ای که آمده این را بفهمد و یاد بگیرد دنبال چه بگردد از این شاخه به آن شاخه نمی رود.

رهجو و راهنما هر کدام وظایفی دارند. رهجو حق دخالت در وظایف راهنما را ندارد. رهجو فقط ناظر است. همانطور که در حرمتها خوانده می شود اگر راهنما خلاف متون صحبت کند یا بخواهد ارتباط مالی برقرار  کند با توجه به صحبتهایی که در نوشتار حرمت است که بر تمام اعضاء فرض است و بر مسئولین واجب؛ وظیفه دارد تذکر بدهد. چون سرلژیون انسان است و ممکن است اشتباه کند هیچ اشکالی ندارد.

وظیفه راهنما این است که عاشق رهایی رهجو باشد. روزبه روز آموزش پذیری اش را از متون آموزشی بیشتر کند. از یک دست بگیرد و از دست دیگر بدهد. آن موقع خدمتگزار ساخته می شود. آن موقع خدمتگزار تبدیل به سرمایه می شود. ما نیرو زیاد داریم ولی سرمایه کم. سرمایه را سرلژیون با درایتش، با وقت گذاشتن و با عشق و از خود گذشتن می سازد و اینها باعث می شود سرمایه ساخته شود. اگر سرمایه ساخته نمی شود اشکال از سرلژیون است که نمی تواند بسازد. رهجویان باید دقت کنند اول ایمان به درمان داشته باشند، اگر ایمان باشد همه این مسائل سهل و آسان می شود.

دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:

مسافران: محمدرضا- غلامرضا- محسن- عباس- خلیل- محسن(سفردوم)- حسین- مسعود- احمد- رضا- میلاد- تیمور-  علیرضا ر-

 

مسئول نظم این کارگاه آموزشی:

مسافر سفر دوم علیرضا

rahnama4

دیدگاه‌ها

0 #5 پاسخ: وظایف راهنما و رهجوعباس علیخاصی 1400-05-14 19:43
تشکر فراوان از استاد من متوجه شده ام باید جایگاه خود و همچنین وضایف خود را به عنوان یک رهجو بشناسم تا بتوان در مسیر درمان موفق باشم
0 #4 پاسخ: وظایف راهنما و رهجومسافر حسن 1400-04-24 15:50
با تشکر از استاد ،کمیته آموزش و مسئول سایت
0 #3 پاسخ: وظایف راهنما و رهجوهمسفر عدنانی 1400-04-23 08:59
  • سلام وتشکر از استاد که به خوبی موضوع رابیان کردند
0 #2 پاسخ: وظایف راهنما و رهجومسافر علیرضا رفیعائی 1400-04-21 12:28
تشکر فراوان از استاد که بمن آموزش دادند اینکه من تا ابد بپذیرم که رهجو باید بمانم و این موضوع را درک کنم چقدر می‌تواند در روند آموزش پذیری من مؤثر باشد،همچنین از زحمات کمیته آموزش،مسئول سایت و تمامی زحمتکشان تفکر درمانی سروج سپاسگزارم،دستمریزاد
0 #1 وظایف راهنما و رهجوعلیرضا م 1400-04-20 21:55
دریافتم که یک رهجوی واقعی در عین رهجویی، می‌تواند راهنما نیز باشد.
تشکر فراوان از استاد و تفکرسروج.

Comments are now closed for this entry

آخرین اخبار

ورزش سروج