
روز دوشنبه مورخ 1400/9/22 جشن تولد ده سالگی همسفر غلامی در میان جمع گرم و پرشور همسفران بعد از کارگاه آموزشی برگزار گردید.
همسفر مکری، راهنمای همسفر غلامی: این روز عزیز را به همه همسفران، به خانواده بزرگ سروج، به جناب آقای مفتون و به تمام کسانی که در این عرصه به همدردانی که در دام اعتیاد افتادند و برای نجات آنها تلاش میکنند، تبریک میگویم. یادم میآید تقریباً ۱۳-۱۴ سال پیش بعد از مدتی که من با این جلسات آشنا شدم، همسفر غلامی همراه با پسر و عروسشان آمدند. هر سه واقعاً از درد اعتیاد کلافه شده بودند. از همان ابتدا، سفری را شروع کردند هم مسیر و در یک جهت ولی هر کس راه خودش را رفت و وظیفه خود را انجام داد و در انتها در مقصد که درمان بود به هم رسیدند و تا الان مستدام هستند و جشن ده سالگی شان را به ایشان تبریک میگویم. همسفر غلامی و عروسشان در چارچوب قوانین و حرمتها حرکت میکردند و تمام قوانین و آموزشهای جلسات را به خوبی اجرا میکردند و تمام فرامین صادره از استاد راهنما را گوش میکردند و در رفتار و کردارشان نشان میدادند و الان ثمرهاش این است که از آموزشها و وجود ایشان استفاده میکنیم و این ماندگاری به ما قدرت و استقامت میدهد که بیشتر تلاش کنیم که در کنارشان بمانیم و بتوانیم از آموزشهایی که میدهند استفاده کنیم و به تمام همدردان خود خدمت کنیم.
همسفر غلامی: مسافر من با بیش از ۵ سال سوء مصرف وارد این جلسات شدند، آخرین مواد مصرفی شان شیشه و تعداد زیادی قرص بود. سفر اولشان ده ماه و ۸ روز طول کشید و هم اکنون ۱۰ سال و ۲۵ روز است از دارو بی نیاز شدند و خودم هم در همین مدت است که با راهنمایی راهنمایان جلسه در حال پیمودن سفر دوم میباشم. من هم مثل بقیه دوستان اول قدرشناسی میکنم از جناب آقای مهندس دژاکام، کاشف بیماری اعتیاد. از استاد راهنمای عزیزم جناب آقای مفتون و از تمام خدمتگزاران سروج تشکر و قدرشناسی را دارم. از وجود تک تک عزیزانی که الان در جلسه حضور دارید و برای برپایی این جشن زحمت کشیدید و با وجود پرشور خودتان جلسه را برقرار کردید سپاسگزارم. همان طور که می دانید همه ما با این نیت وارد این جلسات می شویم که مصرفکنندهمان درمان شود. من هم یکی از آنها بودم. وقتی دیدم اینجا به خانواده هم گفته میشود بایستی آموزش بگیرید کمی مکدر بودم و دوست نداشتم اینجا قرار بگیرم ولی وقتی آرام آرام آمدم و دیدم چقدر این آموزشها به درد خودم میخورد، جذب جلسات شدم. من با عروس و پسرم سه تایی آمدیم. من و عروسم در یک لژیون بودیم ولی تا زمانی که به رهایی نرسیدیم هیچ کس نمیدانست ما مادرشوهر و عروس هستیم، به خاطر اینکه واقعاً حرمتهای جلسه را رعایت میکردیم و همین جا بر خودم واجب می دانم از عروس گلم هم تشکر کنم، دوران خیلی سختی را گذراندند و بعد هم وارد سفر شدند و سفرشان را به خوبی انجام دادند و از ایشان سپاسگزاری میکنم. وقتی وارد جلسات میشدیم و آموزشی میگرفتیم میدیدم چقدر این آموزشها نیاز من است و چقدر مرا روشن میکند و چقدر به فهم و درک من در موضوعات کمک می کند. امروز موضوع جلسه فرهنگ قدرشناسی بود. ما واقعاً زبانی قدرشناسی میکردیم ولی درونمان حس های آلوده بود و فقط به خاطر اینکه مجبور به گذران زندگی بودیم قدرشناسی میکردیم. ولی الان تغییر نگاهی در من ایجاد شده که اگر برخوردی با من بشود به جای روحیه طلبکاری که بگویم چرا این برخورد با من شده فوراً به خودم برمیگردم و میگویم تو چه عملی انجام دادی و چه حرفی زدی که باعث این برخورد از طرف مقابل شد و وقتی به درون خودم میروم میبینم رفتار من اشتباه بوده و اینجاست که به جای ناراحت شدن از طرف مقابل قدرشناسی میکنم و میگویم دست شما درد نکند که این برخورد را با من انجام دادید تا من متوجه رفتار اشتباهم شوم. یادم است اوایل ورودم به سفر دوم، نگهبان نظم همسفران بودم. استاد جلسه آقای مفتون بودند. ایشان فرمودند همه سلولهای ما دارای شعور هستند و هر چیزی را به آنها القا کنیم همان را می گیرند و ارائه میکنند و اینقدر اثر حس های منفی در این سلولها زیاد است که حتی این حس ها از یک خانم باردار به جنین انتقال مییابد. همان طور که ایستاده بودم لرزشی در من اتفاق افتاد و اشکم سرازیر شد و به خودم گفتم ای همسفر غلامی چه کار کردی؟ با این حس های منفی، به غیر از تخریب خودت، برای فرزندی که به عنوان امانت از طرف خداوند به تو داده شده بود هم اثر منفی داشتی. دوستان، این را گفتم تا به کسی که سؤالی برایش پیش آمده که چرا من با وجود اینکه مسافرم رفته هنوز ماندگارم، بگویم هیچ منتی سر هیچ کس ندارم. فقط به خاطر اینکه انسان آنقدر پیچیده است که هر چقدر آموزش بگیرد و هرچقدر این لایه های درونی خودش را کنار بزنه باز هم لایههایی هست که بخواهد بشناسد و میتواند لایه های درونی خودش را تغییر دهد و روز به روز نسبت به خودش شناخت بیشتری پیدا کند. باز هم از حضور تک تک عزیزان و انرژی مثبتی که داشتید و از تیم تشریفات و مجری عزیز و مسئول کارگاه و همه کسانی که زحمت کشیدند تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم و این توفیق را داشته باشم که برای این جلسات و برای تفکر سروج بمانم و خودم اول از همه آموزش بگیرم و بتوانم خدمت کوچکی در حقۤ دوستان همدرد خود داشته باشم. ممنون و سپاسگزارم.
آرزوی همسفر غلامی: آرزو می کنم تک تک ما بتوانیم انشاءاله اینقدر آموزش بگیریم و هر کداممان بتوانیم در مسیر درمان یک راهنما شویم، راهنمایی باشیم که بتوانیم به عنوان سرمایه انسانی برای مسیر درمان در جامعه قرار بگیریم. آن وقت میشود آرزو کنیم که هیچ مصرف کنندهای در جامعه نباشد.
تقدیر و تشکر همسفران از همسفر غلامی
دیدگاهها