روز چهارشنبه مورخ 1401/7/6 بیستمین سالگرد تولد جناب آقای مفتون در میان جمع گرم و پرشور وعشق مسافران و همسفران و مدعوین عزیز برگزار گردید.
آقای دکتر پدریان:
اینجا خانه امید است. امید به معنای انتظار به تحقق نشستن تلاشهای دیروز و امروز من در فردا است؛ اینجا چطور امید می دهد؟ وقتی مسافران و همسفران تازه وارد، می بینند عزیزان بعد از سالها مصرف، به درمان رسیدند و الان سالهاست پاک و سالم زندگی می کنند می توانند امیدوار باشند که تلاشهای دیروز و امروزشان فردا به تحقق می نشیند و مسافر به درمان می رسد و خانواده ای که بر اثر اعتیاد دچار اضمحلال شده، بازسازی و بازیابی می شود و به سلامت می رسد. این نکته بسیار مهمی است که مرکزی مثل مرکز سروج مرکز پرورش نقطه امید در بین مسافران و همسفران است. انشاءاله همه بتوانیم در همه مراحل زندگی امیدی داشته باشیم.
جناب سرهنگ طاهرزاده تندیس خدمت رابه عنوان قدرشناسی از دکتر پدریان بپاس خدماتشان در حوزه اعتیاد، به ایشان تقدیم نمودند.
سرهنگ طاهرزاده:
عرض سلام و احترام خدمت همه دوستان. با افتخار خدمتتان هستم. به رسم قدرشناسی که شما یاد ما دادید، واجب دانستم که این روز بسیار مهم و عزیز، سالروز بیست سالگی جناب آقای مفتون و مقارن شدن با اول ربیع الاول خدمت دوستان برسم و از صمیم قلب این روز را به همه شما و همه مردم تبریک بگویم. قبل از تفکر کنگره و سروج، مصرف کنندگان مواد مخدر، وضعیتی داشتند که الان نمی توانم تصور کنم آن زمان به اعتیاد چه نگاهی می شد و معضل بزرگمان بود و هنوز هم هست، و این چند هزار نفر تحت درمان نبودند و کشور فقط در آزمون و خطا بود و چه بلاهایی که بر سر بچه ها آورد ولی الحمدلله که روزی مردم ایران و روزی همدردان شما شد و شخصیت کاریزماتیکی مثل جناب آقای مفتون به اصفهان آمدند و این برکت را به اصفهان آوردند و حقاً بسیار زجر و زحمت کشیدند برای تفکر جدیدی که هیچ کس قبول نمی کرد، چارچوبی شکل گرفته بود که شکستن این چارچوب هم برای جامعه علمی و هم برای جامعه تصمیم گیر درمان استان، سخت بود. بچه هایی که الان این ثمره را می چینند و نوش جان می کنند بدانند خیلی پای این کار زحمت کشیده شده است. نهال درمان الان تبدیل شده به یک درخت تنومندی که همه مجبورند جلوی آن تعظیم کنند و آن را قبول کنند. وقتی شما را می بینند، بارها گفته ام و باز هم می گویم شماها نشاندهنده راه درست این تفکرید. اگر امروز سختگیرترین افراد شما را می پذیرند و با این تفکر همراه می شوند، دلیلش وجود شماهایی است که راسخ ایستاده اید و علاوه بر اینکه درمان شدید پله های انسانیت را هم خوب درنوردیدید و شخصیت مناسبی از درمان شدگان اعتیاد معرفی کردید. این مهمتر از قطع مصرف مواد است. روز بزرگی است برای همه، این را نه به عنوان مسئول مواد مخدر می گویم، به عنوان شهروند اصفهانی که الان چندین هزار نفر از همشهریان با این تفکر درمان شدند و این برای من خیلی عزیز است. از صمیم قلب از جناب آقای مفتون تشکر می کنم و از کسانی که در کنار ایشان زحمت کشیدند. دست تک تک شان را می بوسم. لذتی که می برید نوش جانتان، الان خدا می داند چند خانواده و چند انسان، از بدترین وضعیت دارند بهترین وضعیت را تجربه می کنند این کم چیزی نیست و خیلی باقیات صالحات دارد. خدا را شکر، در این چند ساله آشنایی چیزهای زیادی از آقای مفتون یاد گرفتم. حکم استادی من را دارند. به غیر از اینکه این فضا را ایجاد کردند، انسان درستی هستند و من خیلی از ایشان آموختم اینها اغراق نیست و قطعاً درست است و از صمیم قلب برایشان احترام قائلم. به همه تبریک و شادباش می گویم که چنین انسانهایی زیر سقف آسمان وجود دارند که اینگونه به دیگران کمک می کنند. دریای وجودشان بزرگ است که خیلی ها می توانند از وجودشان سیراب شوند. انشاءاله همیشه این فضا باشد و تازه واردین قدر اینجا را بدانند و بدانند خداوند نگاه خاصی به آنها کرده که به اینجا راه پیدا کردند. بچه های قدیمی هم مصمم این مسیر درست و نورانی را طی کنند که پیامش بزرگتر و روشن تر به بقیه همدردانتان برسد و زمانی برسد که با هم جشن کنترل اعتیاد را در کشور بگیریم و جمعیت اعتیاد طوری باشد که زحمات این همه سال افرادی مثل آقای مفتون به صورت کلی خودش را در کشور نشان دهد و رها شویم از این درد وحشتناکی که بیش از یک سده است این کشور را تحت فشار قرار داده است.
قدر شناسی بنیانگذار سروج از جناب سرهنگ طاهرزاده به پاسداشت سالها پشتیبانی و حمایت و تلاش در جهت تحقق درمان اعتیاد درسطح جامعه
جناب آقای مفتون:
قریب 30 سال تخریب داشتم، سال 79 با تشکیلات کنگره آشنا شدم. طول سفر اولم به راهنمایی جناب مهندس دژاکام که از راه دور دستشان رامی بوسم و به تفکراتشان همیشه احترام می گذارم ده ماه و بیست روز طول کشید. 1381/5/7 خودم را از اعتیاد پس گرفتم و امروز که در خدمت شما هستم 20 سال و یک روز است قهرمان هستم.
جناب آقای احمدی، شاعر گرانقدر شهر اصفهان، از یاران همیشگی سروج
شعری به مناسبت بزرگداشت این روز
اهل دل جمله سرودند عزیز استادا
بیستمین سال رهاییت، مبارک بادا
دیشب از عشق تو رفتم سر سجاده مهر
با خدا درد و دلی، شکر که مفتون دادا
ما ره حضرت سقراط گرفتیم به پیش
گر که کردند بسی بی خردان بیدادا
مطرب از پرده شیرین بزن و شور و نوا
جان عشّاق از این صبر و ظفر فرهادا
شاعر از عشق گل روی تو، مستانه سرود
چون مسافر شده با همسفران دلشادا
تقدیم تندیس سروج به پاسداشت همیاری و حمایت آقای احمدی از جمعیت سروج
مسافر منصور، از اولین درمان شدگان کنگره 60 اصفهان و مقارن شدن سالروز رهایی ایشان (پنجم مهر) با جناب آقای مفتون
مسافر منصور: خدا را شکر که توفیق پیدا کردم امروز به رسم ادب و قدرشناسی و سپاسگزاری، کنار شما باشم. تداعی خاطره شد برایم 17 سال پیش که مردی در مسیر زندگی من قرار گرفت. برای اولین بار که خدمت آقای مفتون رسیدم، گویی سالها بود من ایشان را می شناختم. یک حس قریبی بود، آن محبت و عشقی که روز اول بود را هیچ وقت فراموش نمی کنم. با آن سختی ها در پارک و فضای سبز و زیر باران و مسائل سخت، شروع کردیم ولی در کنار این سختی ها آرامشی بود و من درمان شدم. اولین رهایی آقای مفتون من بودم و زمانی که خدمت آقای مهندس دژاکام، رسیدیم تخمین زیبایی زدند و گفتند 80 هزار کیلومتر بچه های تهران آمدند به اصفهان تا یک نفر به رهایی رسید. فراموش نمی کنم تهران با اعلام سفر آقای مفتون متوجه شدم که سالروز رهایی من و ایشان در یک روز است. اینها همه حکمت دارد و تصادفی نیست. خداوند توفیق داد و در کنگره ماندگار شدیم. و خدا را شکر وصل به این گردونه هستم. هم اکنون هم دستیار دیده بان در کل شعب ایران هستم. همه اینها از آموزشهای جناب آقای مفتون بود. و توفیقی برای ما بود خدا را شکر می کنم. و باز هم به جناب آقای مفتون و به همه تبریک می گویم.
تقدیم تندیس سروج به مسافر منصور، به پاسداشت حمایت و همراهی همیشگی ایشان با جمعیت سروج
همسفر حانیه:
روزهای اولی که پدرم استارت کنگره 60 را در اصفهان زدند، در بهزیستی احمدآباد بودیم و من و مادرم همراه پدرم می رفتیم. من بچه بودم و بعد از اتمام جلسه تا سه ساعت در بهزیستی می نشستیم تا همه بروند و من چون بچه بودم و خسته می شدم ناراحت می شدم و می گفتم هفته دیگه نمی آیم ولی هفته بعد خودجوش می رفتم. هرچه جلوتر رفتیم متوجه شدیم آن ماندن ها نتیجه داد و با گذشت زمان، هر پیامی که به ما می رسید که یک نفر رها یافت و یک خانواده به آرامش رسیدند، هر سه عضو خانواده به این نتیجه می رسیدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم و مطمئن تر می شدیم که درست گام برداشتیم. خدا را شاکر بودیم که توانستیم وظیفه خود را انجام دهیم. گذشت و با حرکت راه نمایان شد و به کمک شما عزیزان، ساختمانی به نام سروج ثبت شد. به سهم خودم و مادرم و پدرم قدردان تک تک مسافران و همسفرانی هستم که با دستهای خالی ولی پرتوان و با عشق آجر روی آجر این ساختمان گذاشتند و اینجا را با دستهای خودشان ساختند. تا سقفی به نام سروج ثبت شود و اهداف تفکر سروج اجرا شود. خیلی ها در این مسیر به پدر من کمک کردند که جا دارد من از آنها تشکر کنم. اول از مادرم تشکر می کنم که کنار پدرم ایستاد و همیشه امید دهنده به ایشان بود. تشکر می کنم از همسفر سودابه از کنگره تهران که هر هفته مسیر طولانی را از تهران می آمدند. تشکر می کنم از همسفر شفیع زاده، از همسفر بیک لو و همسفر قاسمی که واقعاً زحمت کشیدند و تلاش صادقانه داشتند و الان اینجا نیستند. همچنین تشکر می کنم از همه مسافران و همسفرانی که اینجا حضور دارند و از مسافران نجات یافته ای که با همسفرانشان اینجا تلاش می کنند تا فردی که وارد این جلسات شده، نجات پیدا کند و آرامش به خانواده او برگردد و در آخر برای تمام عزیزانی که وارد این مسیر شدند، تازه واردین این آرزو را دارم که با گوش کردن، صبوری و تمرین نجات پیدا بکنند و آرامش به خانواده هایشان برگردد و بیایند کنار سایر مسافران و همسفران تلاش کنند تا به فرد دیگر خدمت کنند و این مسیر را هموار کنند و زکات رهایی شان را پرداخت کنند.
قدردانی از تلاشها و صبوری های همسفر حانیه که توسط همسفر غلامی به ایشان تقدیم شد
آرزوی جناب آقای مفتون: همیشه از روز اول گفتم حالا هم می گویم، امیدوارم عزیزی که از این در وارد می شود، آگاه بشود و به درمان برسد. این آرزوی قلبی و امید من است.
آرزوی همسفر حانیه: آرزوی من هم مثل پدرم این است که هر عزیزی که وارد این جلسات می شود، جرقه بخورد و به مسیر درمان برسد تا آرامش به خانواده اش برگردد.
قدردانی و قدرشناسی از استاد راهنمای عزیز، جناب آقای مفتون از طرف کل اعضای جمعیت سروج
تبریک و قدردانی مسافران از استاد راهنما، جناب آقای مفتون
تبریک و قدردانی همسفران از استاد راهنما، جناب آقای مفتون
آقای مفتون:
از مهمانان عزیز که تشریف آوردند، تشکر می کنم. من هر شب که می خواهم بخوابم یادم نمی روم روز اولی که کنگره رفتم چه وضعیتی داشتم، شاید پول و کار و موقعیت بود، ولی در جامعه و محیط زندگی ام ارزشی نبود. هیچ وقت یادم نمی رود اولین کسانی که در کنگره بودند جناب آقای حسین کریمی و تشکر ویژه دارم از لیدر و راهنمای اول، آقای مهندس دژاکام، کاشف بیماری اعتیاد که در خدمتشان بودم. از اهواز تا تهران 1100 کیلومتر می رفتم و برمی گشتم زیرا احساس کرده بودم که اینجا درمان می شوم. و تشکر می کنم از بچه های قدیمی که وقت گذاشتند و آمدند. از همه عزیزان هم تشکر می کنم.
دیدگاهها
باخدا درد ودلی ،که مفتون دادا