
کسی که به این درک برسد، مسیر را خوب می رود ولی اگر نرسد و نقطه برای صفات رذیله ای که دارد نگذارد، سردرگم است و نمی داند چه کار می کند. چنانچه مجموعه زندگی ما در طول حیات، از کنار هم گذاشتن این نقطه ها تشکیل می شود.
موضوع کارگاه آموزشی: وادی سیزدهم
استاد: جناب آقای مفتون
تاریخ: شنبه 1402/1/26
تیتر وادی سیزدهم: «پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است»
با آموزش هر وادی یک سری آگاهی هایی پیدا می کنیم که در قبال این آگاهی هایی که کسب می کنیم مسئولیتی به عهده ما گذاشته می شود. مثلاً وقتی می فهمیم دروغ بد است، آگاهی در مورد دروغ به ما دست داده و باید مسئولیت آن را بپذیریم. مسئول یعنی پاسخگو باشیم. دلیل ضربه خوردن اکثر انسانها این است که در قبال دانایی که به دست می آورند مسئولیتی ندارند.
تا زمانی که هر کدام از ما آن خصوصیات فردی که باعث شده ما امروز اینجا نشسته باشیم را نشناخته و درک نکرده و نقطه ای بر پایان آنها نگذاشته باشیم، هیچ آغازی برای آن تغییر وضعیت اتفاق نخواهد افتاد.
مصرف کننده فکر می کرد مواد مخدر در مقطعی مشکل او را حل می کند. اگر در ذهنش به این باور غلط ذهنی نقطه نگذاشته باشد، حتی اگر به قطع دارو هم برسد، دوباره با بروز مشکلی مواد مصرف می کند. یا کسی که سالهاست می آید و می رود و در مسیر لغزش دارد و نمی تواند خود را از دام اعتیاد رها کند، علتش این است که نتوانسته نقطه ای برای پایان وضعیتی که در آن است بگذارد.
وقتی به همسفر گفته می شود برای خودت بیا و کاری به مصرف کننده نداشته باش برای این است که اگر نقطه بگذارد درک و فهم و آگاهی اش بالا می رود. اما اغلب به زبان می گوید ولی هنوز نقطه ای بر بندهای احساسی اش در مورد مصرف کننده نگذاشته است و مدام روی کارهای او حساس است و این مانع یادگیری است. تفاوت افرادی که یاد می گیرند و آنهایی که یاد نمی گیرند همین است.
کسی که به این درک برسد، مسیر را خوب می رود ولی اگر نرسد و نقطه برای صفات رذیله ای که دارد نگذارد، سردرگم است و نمی داند چه کار می کند. چنانچه مجموعه زندگی ما در طول حیات، از کنار هم گذاشتن این نقطه ها تشکیل می شود.
برای همین شعار اصلی ما این است: «تغییر نگاه ما، مبدأ تحول ماست». برای نقطه گذاشتن بر پایان این صفات، باید تغییر نگاه بدهیم. ولی خیلی ها فقط ظاهر را رعایت می کنند و در وجود خود همچنان آن صفات را دارند. اینها یعنی نقطه ای بر پایان صفات رذیله خود نگذاشته اند و حتی اگر به قطع دارو هم برسند، هم به خود و هم به خانواده و هم به جامعه ضربه می زنند چون باورها را از بین می برند.
آموزشهای جلسات در تلاش است تا پله پله افراد را با این نقطه ها آشنا کند و به آنها بشناسد تا شخص در هر مرحله نقطه ها را برای خود بگذارد. اگر این نقطه ها را بگذاریم، تغییر اتفاق می افتد ولی اگر نگذاریم، حتی اگر در ظاهر هم پیشرفت کنیم مطمئناً جایی ضربه خواهیم خورد. دیر و زود دارد ولی سوخت و ساز ندارد و هیچ وقت تغییر اتفاق نخواهد افتاد و تا تغییر نباشد، تبدیل ایجاد نمی شود. تبدیل یعنی آن که بودیم دیگر نباشیم. تغییر با ماست که اگر بخواهیم برایمان سهل است و اگر نخواهیم برایمان سخت است. ولی تبدیل و ترخیص بعد از تغییر خودبه خود به وجود می آید و انسان دیگر به هیچ وجه آن فرد قبلی نیست.
ما اینجا هستیم تا یک سفر درونی داشته باشیم، سفری از ترس به شجاعت؛
حرکت از ترس به شجاعت، یک سفر است، کلمه نیست. تا نقطه ای بر ترس نگذاریم، به شجاعت نخواهیم رسید و اینجاست که تغییر سخت است، ولی طبق وادی سیزدهم نباید ناامید شویم. اگر بتوانیم سرسخت باشیم و نقطه ای بر ترس بگذاریم، به شجاعت می رسیم.
از دروغگویی به راستگویی؛
برای رسیدن از دروغگویی به راستگویی باید سفری آغاز کنیم. زمانی این سفر آغاز می شود که نقطه بگذاریم بر پایان دروغگویی و با تمام وجود حس کنیم و به این درک برسیم که دروغگویی ضدارزشی است. اگر این نقطه را گذاشتیم مطمئناً سرانجامش راستگویی است و اینجاست که سخت است ولی با سرسختی می شود.
از پلیدی به صداقت؛
پلیدی یعنی دور زدن خانواده، قدرناشناسی، پشت سر کسی حرف زدن، نفرت داشتن، بد کسی را خواستن و... . تا به آن درک نرسیم که پلیدیم، و نقطه ای بر پایان آن نگذاریم به صداقت نمی رسیم.
از اعمال ضدارزشی به اعمال ارزشی؛
شاید خیلی کارها را انجام می دهیم بدون اینکه بدانیم ضدارزشی است پس باید بفهمیم کاری که می کنیم ضدارزشی است، تا پایان آن نقطه بگذاریم.
از نفرت به عشق؛
هیچ کس نمی تواند بگوید عشق را می فهمم، زیرا عشق مثل محبت یکی از زیرمجموعه های عناصر الهی است. نفرت و عشق با هم همسو و هم سنخ نیستند و در یک ظرف جا نمی گیرند. باید بر نفرت نقطه بگذاریم تا به مرور زمان به عشق برسیم.
از کفر به ایمان؛
کفر به معنای پوشاندن است. هر کاری که آن را از دیگران می پوشانیم کفر است. تا این را نفهمیم و نقطه ای بر آن نگذاریم به ایمان و باور و یقین حقیقی نمی رسیم. اغلب اوقات بدون اینکه بدانیم نقش بازی می کنیم و ظاهرسازی می کنیم. چون نمی دانیم کار ما درست نیست.
و نهایتاً از ظلمت به نور؛
تا زمانی که احساس نکنیم در ظلمت هستیم و نقطه بر آن نگذاریم، به نور نمی رسیم.
اگر همه این ها را متوجه نشویم و نقطه نگذاریم، اگر هم برویم، شاید در ظاهر و صور آشکار به نتایجی برسیم ولی هیچ وقت حس و حال خوب و آرامش نخواهیم داشت.
زمانی متوجه می شویم و نقطه گذاشته می شود، که به ماهیت اصلی و به حقیقت خودمان پی ببریم. خیلی از ما حقیقت خودمان را نمی دانیم. شاید از نظر مالی و کاری و تحصیلی و... موفق باشیم و با استعداد باشیم ولی همانطور که گفته شده در درمان اعتیاد هیچ کدام از این عوامل تأثیری ندارد. گذاشتن نقطه هاست که اثر دارد.
نکته ظریف و قابل تأمل در نقطه گذاشتن این است که وقتی نقطه ای می گذاریم، حس های ما باز می شود و آن باز شدن حس، یک انرژی در ما تولید می کند که باعث می شود به نشاط برسیم.
بنابراین با تشخیص همه اینها، تازه می فهمیم تابحال در ظلمت بودیم و باید به سمت نور برویم و آنجاست که شایستگی به سمت نور رفتن را پیدا می کنیم و این آیه عینیت می یابد: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور». و آنجاست که وادی سیزدهم در وجود شخص به عینیت می رسد.
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
مسافران: میثم2- کیانوش- اصغر- امید- آرش- سعید- احسان-
همسفران: استکی- رحمتی- ملکی- باقری2- توانا- حریری-
مسئول کارگاه آ»وزشی:
مسافر سفر دوم هادی
مسئول نظم کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم علی
دیدگاهها
خدا روشکر می کنم که هرسال نسبت به سال قبل به درک عمیق تری از مطالب ومفاهیم وای ها وآموزشهای جلسه میرسم واین درسایه تعلیم تربیت استاد راهنمای عزیزو خدمتگزاران صدیق جلسه میباشد
تا وقتی که پایان ضد ارزشی ها نقطه نگذارم نمی توانم زنگی سالمی را از سر خط شروع کنم.و این آموزش بزرگ جلسات سروج به من بوده است. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست همسفر احمدی ۲.
آموزشی که من از این وادی گرفتم اینکه با نقطه گذاشتن جلوی هرضدارزشی حس خوبی پیدا میکنم وآن حس باعث نشاط در من میشود.