
وقتی نسبت به دیگران کینه داریم یا دروغ می گوییم یا هر عمل ضدارزشی دیگری انجام می دهیم، یعنی وجودمان مملو و پر از کینه و دروغ و ضدارزشی ها شده است. و وقتی درون ما از اینها پر باشد به هیچ وجه نمی توانیم به محبت برسیم. اینکه گاهی به پدر و مادر یا زن و فرزند و یا دیگری کمکی می کنیم، محبت نیست، چون محبت یک عنصر الهی است. عنصر الهی یعنی خیر محض.
موضوع کارگاه آموزشی: وادی چهاردهم
استاد: جناب آقای مفتون
تاریخ: چهارشنبه 1402/1/30
تیتر وادی چهاردهم: «آنچه باور است محبت و آنچه نیست ظروف تهی است»
مدتهاست جلسات را با این جمله شروع می کنیم برای اینکه تنها چیزی که می تواند انسان را به خود اصلی اش برگرداند محبتی است که می تواند به خودش داشته باشد. خیلی از ما انسانها زمانی از مسیر اصلی خارج می شویم که نمی توانیم به خودمان محبت کنیم و درنتیجه به دیگران هم به هیچ نحو نمی توانیم محبت کنیم.
برای اینکه آب از یک شیلنگ آب بیرون بیاید، لازم است ابتدا خود شیلنگ از آب پر شود. اگر این را پذیرفتیم و متوجه شدیم می دانیم وقتی نسبت به دیگران کینه داریم یا دروغ می گوییم یا هر عمل ضدارزشی دیگری انجام می دهیم، یعنی وجودمان مملو و پر از کینه و دروغ و ضدارزشی ها شده است. و وقتی درون ما از اینها پر باشد به هیچ وجه نمی توانیم به محبت برسیم. اینکه گاهی به پدر و مادر یا زن و فرزند و یا دیگری کمکی می کنیم، محبت نیست، چون محبت یک عنصر الهی است. عنصر الهی یعنی خیر محض.
اگر بدی نباشد، خوبی عینیت نمی یابد، اگر شبی نباشد، روز معنا ندارد و اگر زشتی نباشد زیبایی خودش را نشان نمی دهد، و محبت در میان این اضداد، خودش را نشان می دهد. وقتی محبت را فهمیدیم و به خود و به انسانیت خود برگشتیم، دیگر نمی توانیم به یکی محبت کنیم و به یکی محبت نکنیم. چون با دیدگاه الهی به همه چیز نگاه می کنیم و دیگر تضادها با اینکه هستند، روی ما اثر منفی نمی گذارد.
وادی چهاردهم در قالب یک نمایشنامه در کتاب آمده است تا به ما تفهیم کند که نمی توان به سادگی به محبت رسید مگر اینکه خودمان را دریابیم، خودمان را بشناسیم و به حقیقت آن کسی که هستیم برسیم.
برای درک محبت انسان نباید تک بعدی باشد. محبت، شامل عشق و عقل و ایمان است. هر کدام از این سه پارامتر، به تنهایی به محبت نمی انجامد. عشق به تنهایی به جنون و دیوانگی می انجامد. ایمان به تنهایی، به تعصب می رسد و تعصب اجازه رسیدن به حقیقت موضوع را نمی دهد و عقل به تنهایی، آرام آرام منجر به خودمهم بینی و خودبزرگ بینی و... می شود. پس برای رسیدن به محبت این سه عنصر باید در کنار یکدیگر به صورت یک مثلث متساوی الاضلاع رشد کند تا محبت یواش یواش جوانه بزند و خودش را نشان دهد.
اضداد به ما نشان می دهد که چه چیزی انتخاب کردیم، در ارزشها هستیم یا ضدارزشها، آمده ایم درمان شویم یا می خواهیم دور بزنیم. کسی که آمده و می خواهد درمان شود، باید پروتکل درمان را قبول کند اگر نکند و سر خود کار کند، یعنی تضادها بر او اثر منفی گذاشته و شخص بدون اینکه درک کند فکر می کند زرنگی است.
معتادپروری و دور خوردن خانواده ها هم کمک کردن به مسیر انحرافی مصرف کننده است چون آنها هم به خاطر نشناختن اضداد و نشناختن خود، معنای محبت را نمی دانند.
برای اینکه بتوانیم به محبت برسیم، باید تا حدودی سیزده وادی قبل را درک کرده باشیم. محبت در آخرین وادی آمده است تا از هر وادی چیزی گرفته باشیم و توشه خود قرار داده باشیم. برای همین هر سال درمانی این وادی ها تکرار می شود تا در وجود ما نهادینه شود. پس تکرار برای اینکه در مسیر درست قرار بگیریم برای ما لازم است.
اگر تصفیه، تسویه و تزکیه در وجود هر انسانی شروع به جوانه زدن کند و بذر آن کاشته شود در مسیر محبت قرار می گیریم. چنین کسی از نقد شدن استقبال می کند چون می فهمد برای تزکیه شدن، نیاز به نقد شدن دارد. نقد شدن ما را به عیوب خود آگاه می کند تا کم کم آنها را بشناسیم و کنار بگذاریم.
پس محبت فقط این نیست که پول خرج کنیم، جواب سلام بدهیم، در کارهای خانه کمک کنیم، یا دو روز به خاطر همسر و فرزند مواد نکشیم. کسانی که فکر می کنند خانواده شان را دور می زنند، در واقع دارند به خودشان ضربه می زنند، چون روز به روز در چاه ظلمات و تاریکی بیشتر فرو می روند، بدون اینکه خودشان بدانند. محبت زمانی خودش را نشان می دهد که اول به خودمان محبت کنیم.
اولین باری که سیگار کشیدیم، اولین باری که مواد مصرف کردیم، اولین باری که شرب خمر کردیم و همه این اولین بارها، تیشه به ریشه محبت درونی ما بود. از آنجا که محبت عنصر الهی است و در فطرت ما وجود دارد، دوباره احیاء می شود.
برای همین گفته می شود وادی ها را بخوانید تا درک کنید. خواندن دستور کارگاه های آموزشی از سایت، رفتن به ورزش سروج و... همه کمک می کند در مسیر محبت قرار بگیریم.
برای رسیدن به محبت لازم است چیزهایی را از دست بدهیم نه به دست بیاوریم و این ثمره درک وادی هاست. بارها گفته شده استعداد و هوش و تحصیلات ... کمکی به درمان اعتیاد نمی کند. باید چیزهایی را از دست بدهیم تا بتوانیم چیزی به دست بیاوریم.
از این رو، تمام تلاش تفکر سروج این است که جوانی بیاید و چیزهایی مثل دروغ، نفرت، منیت، ترس، حسادت، مقایسه و... را از دست بدهد، اما به خود شخص بستگی دارد که چقدر بخواهد آنها را از دست بدهد، و چقدر بخواهد علفهای هرز درون خود را هرس کند. همه ما به نحوی در وجودمان این علفهای هرز (منیت، خودمهم بینی، ادعا و...) هست و تا زمانی که این علفهای هرز باشد، اجازه نمی دهد محصول سالم در زمین دل ما به ثمر برسد.
محبت را ما در رفتار درست درمان شدگان قدیمی دیدیم و این باعث شد که جلسات ماندگار بماند و عزیزان درمان شده ای که با شور و عشق و محبت این بنا را ساختند و باعث شدند ما امروز اینجا باشیم.
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
مسافران: میثم1- حسین(سفردوم)- احسان- علی(سفردوم)- آرش- کیانوش- رضا-
همسفران: غلامی- رحمتی- باقری2- کشاورز- توانا- کشانی- عدنانی- احمدی2-
مسئول کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم حسین
پشتیبان کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم ابراهیم
مسئول نظم کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم عباس
دیدگاهها
بنده با توضیحات بسیار عالی استاد متوجه شدم در قدم اول باید نسبت به خودم محبت داشته باشم و مملو از محبت شوم تا بتوانم به دیگران نیز از دید محبت نگاه کنم
این جلسه نیز برای من بسیار اموزنده بود و نکته عالی آن اینکه درک وادی یعنی از دست دادن
برداشت؛از انجا که محبت عنصر الهی است ودر فطرت همه وجود دارد..احیا میشود.
سپاسگزارم از استاد و تمام خدمتگزاران