
وادی دوم، وادی امید و ناامیدی است. ما تا آخرین لحظه باید امیدوار باشیم امیدوار به برگشت، امیدوار به درمان و امیدوار به اینکه آفریده خدا هستیم و خداوند این اختیار را به ما داده تا در مسیر ارزشها حرکت کنیم. اگر از آن حصاری که به عنوان نقطه امن برای خود ساخته ایم خارج نشویم قدر مسلم نمی توانیم تغییر وضعیت دهیم و روز به روز بدتر می شویم.
موضوع کارگاه آموزشی مشترک: وادی دوم
استاد: همسفر علیزاده
تاریخ: چهارشنبه 1402/3/3
وادی ها گذرگاه هایی هستند که با طی کردن هر کدام از آنها توشه ای از اطلاعات و آگاهی و دانایی برمی چینیم و به سمت گذرگاه بعدی حرکت کنیم.
وادی دوم: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم»
اگر وادی اول را فهمیده و درک کرده و تأثیری از آن گرفته باشیم می توانیم وارد وادی دوم شویم. تیتر وادی دوم شامل سه قسمت می شود؛
قسمت اول: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد»؛ مخلوق شامل جامدات، نباتات، حیوانات و انسان می شود. اگر بخواهیم به هدف خلقت هر موجودی پی ببریم باید به فلسفه وجودی آن پی ببریم. یعنی فکر کنیم من انسان برای چه خلق شده ام و هدف از خلقت من چه بوده است. خداوند در قرآن فرموده است: من انسان را آفریدم و از روح خود در انسان دمیدم. همچنین خداوند با خلقت انسان به خودش آفرین می گوید «فتبارک الله احسن الخالقین» پس هدف از خلقت من انسان این بوده که انسان خداگونه باشم. پس در وجود تک تک ما یک خدای کوچک است ولی ما با اشتباهات و رفتن به سمت رذایل از آن خدا جدا شدیم.
قسمت دوم تیتر وادی: «هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم»؛ انسانی که خداگونه آفریده شده، پس نمی تواند هیچ باشد و حتماً چیزی هست. ممکن است یک مصرف کننده بر اثر مصرف مکرر مواد مخدر، آن شخصیت و هویت خود را بین خانواده، در اجتماع و هر جایی از دست داده باشد و خودش فکر کند بیهوده خلق شده و نباید خلق می شد. یا همسفر در اثر تفکرات زائد و افیونی مملو از خشم و کینه و نفرت و... است و متعادل نیست و در بی تعادلی وجهه و شخصیت خود را از دست می دهد. ولی در عین حال با همین شرایط، باز هم به هیچ نیستیم. می توانیم از این هیچ به همه چیز برسیم. البته شرایطی دارد که باید آن را در نظر بگیریم.
قسمت سوم تیتر وادی: «حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم»؛ حتی اگر ما فکر کنیم که هیچ هستیم و بیخود به دنیا آمده ایم در عین حال چیزی هستیم. به طور کلی مصرف کننده نباید ناامید باشد و فکر نکند دیگر نمی تواند به وضعیت قبلی برگردد. انسان در هر حالی باشد وقتی تصمیم بگیرد می تواند وضعیت خود را تغییر دهد و با یک حرکت درست از سمت ضدارزشها به ارزشها برسد. پس باید من انسان جستجو کنم که برای چه خلق شدم.
گفته شد وادی اول، وادی انتخاب و اختیار است. این اختیار و انتخاب در وادی دوم هم صدق می کند. مصرف کننده می تواند انتخاب کند از وضعیتی که در آن است، بیرون بیاید و یا انتخاب کند وضعیتش را تغییر ندهد.
وادی دوم، وادی امید و ناامیدی است. ما تا آخرین لحظه باید امیدوار باشیم امیدوار به برگشت، امیدوار به درمان و امیدوار به اینکه آفریده خدا هستیم و خداوند این اختیار را به ما داده تا در مسیر ارزشها حرکت کنیم. اگر از آن حصاری که به عنوان نقطه امن برای خود ساخته ایم خارج نشویم قدر مسلم نمی توانیم تغییر وضعیت دهیم و روز به روز بدتر می شویم. پس اقدام کنیم و از آن پیله ناامیدی و حصار امنی که برای خود درست کرده ایم بیرون بیاییم. حرکت به سمت ارزشها، سربالایی است و باید با تأمل و تفکر و دانایی حرکت کرد.
ممکن است بعضی مواقع یک مصرف کننده در ظلمت عمیق و ضدارزشها فرو رفته و به گمراهی کشیده شده و به بیراهه رفته باشد که در برگشت باید مسیر پرفراز و نشیبی را طی کند، از سنگلاخ ها بگذرد، از عقبه ای که در قرآن هم به آن اشاره می شود باید بگذرد تا برسد به مسیر حرکت به سمت ارزشها.
هرچند تغییر کار ساده ای نیست، ولی انجام شدنی است. پس نباید از تغییر ترس داشته باشیم. خیلی مواقع ناامیدی، سکوی پرتابی برای حرکت ما به سمت امید است. کورسوی امید در دل ، ما را به طرف جلسات سروج هدایت کرد. جلسات سروج، نعمت بزرگ و انگشت اشاره خداوند به سمت ماست آن را دست کم نگیریم. آموزش مستمر که ما را به دانایی و سپس به دانایی مؤثر برساند، از جمله راههایی است که ما را از ناامیدی به امید می رساند.
انسان با مرگ صور آشکارش از بین می رود ولی عقل و صور پنهان از بین نمی رود و در دنیای دیگر، تحویل داده می شود. پس ما اصلاً به هیچ نیستیم، و حتماً به چیزی هستیم.
هیچ و چیز ضد یکدیگرند. برای پی بردن به چیز بودن باید هیچ بودن را بفهمیم. اگر بخواهیم به انسان خداگونه که خلق شدیم برسیم و خلیفه الهی در زمین باشیم، با یک جنگ نرم به درون خود سفر کنیم. لایه های درونی خود را جستجو کنیم و با یک وجدان سالم، ببینیم کجاهای درون ما آباد و سبز است و کجا لجنزار و فاضلاب است. و یواش یواش با آرامش و با توجه به خصوصیات اخلاقی خود، اشتباهات خود را قبول کنیم و از حالا به پا خیزیم و اقدام کنیم و به اندازه ذره ای به ارزشها نزدیک شویم و این آرام آرام به ما نیرو می دهد که باز هم ضدارزشی های دیگر را کم کنیم. جنگ نرم یعنی بدون خونریزی و ستیزه جویی با خود به جنگ با لایه های ضدارزشی درون خود برویم یکی یکی آنها را بسنجیم و برای اصلاح به مبارزه برخیزیم و همه اینها منوط به این است که از وادی اول در زندگی تأثیر گرفته باشیم.
شاید بر اثر تفکرات افیونی و تفکرات زائد افیونی، چیزهای زیادی از دست داده باشیم ولی چیز مهمی که از دست دادیم خودمان و خودِ واقعی و خودِ خداگونه ما است که از دست دادیم و باید تلاش کنیم به فلسفه وجودی خود بیشتر فکر کنیم و به خود خداگونه خود برگردیم. خودی که منظور از خلقت ما بوده است.
در دعای پایانی جلسات می خوانیم: « خداوندا ما را با روشناییها آشنا گردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته ایم» انسانی که به آن مکان نزدیک می شود، انسان خداگونه است و ابزاری که انسان را به این مکان می رساند، عقل است و خداوند همه اینها را در اختیار ما قرارداده، مهم این است که چگونه بتوانیم از این ابزارها استفاده کنیم.
کلام آخر اینکه در هر مرحله ای باشیم خداوند حامی و پشتیبان ماست. و از حمایت خداوند برخورداریم. البته به شرطها و شروطها. اگر بخواهیم از حمایتهای خداوند برخوردار باشیم باید راه و کار آن را بلد باشیم و آن چیزی نیست جز اینکه به فرمان عقل نزدیک شویم و با دوری از ضدارزش ها و پرداختن به ارزش ها و راه رفتن در مسیر یا صراط مستقیم از بستری که برای ما فراهم شده استفاده کنیم.
پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را
خویش خویش من همینک از در صلح آمدست
بس که گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را
خویش خویش من مرا با هرچه من ها بود شست
کشتم آن خویش و ز خاکش پروریدم خویش را
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
مسافران: امید- میثم1- میثم2- آرش- علیرضا1- کیانوش- هادی- مرتضی-
همسفران: موسوی- باقری2-
مسئول کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم حسین
مسئول پشتیبان:
مسافر سفر دوم ابراهیم
مسئول نظم کارگاه آموزشی:
مسافر سفر دوم عباس
دیدگاهها
تشکر میکنم از دوستان زحمت کشی که مطالب را روی سایت قرار میدهند و همچنین استاد عزیز که موضوع را به درستی بیان کردند.
من باید با خراب کردن حصاری ک به ظاهر امن است و دور خودم ساختم بتوانم تغییر را درون خودم شروع کنم
با تشکر از استاد گرامی
بسیار عالی بود